سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون خبر مرگ اشتر بدو رسید فرمود : ] مالک مالک چه بود به خدا اگر کوه بود کوهى بود جدا از دیگر کوهها و اگر سنگ بود سنگى بود خارا که سم هیچ ستور به ستیغ آن نرسد و هیچ پرنده بر فراز آن نپرد . [ و فند کوهى است از دیگر کوهها جدا افتاده . ] [نهج البلاغه]
یادواره شهدا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» زندگینامه شهیده مریم فرهانیان

زندگینامه شهیده مریم فرهانیان

 

خواهر شهیده مریم فرهانیان در بیست و چهارم دیماه سال 1342 در شهر آبادان و در میان خانواده ای متوسط و مذهبی چشم به جهان گشود.دوران کودکی خود را که شاید تنها دوره آرام زندگیش میتوان به حساب آورد  در محیط آرام خانه پشت سر گذاشت و وارد مدرسه شد.پس از گذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان شد.

در آغاز جوانی با مطالعات فراوان و شرکت در مجالس و بحث و سخنرانی و غیره پی به ماهیت پلید استکبار و امپریالیسم جهانی و صهیونیسم خونخوار برد و به دنبال همین شناخت بر اساس رسالتی که بر دوش خود احساس می کرد و با شروع انقلاب اسلامی به رهبری قائد عظیم الشان امام خمینی همراه دیگر خواهران همرزمش به صفوف متحد تظاهرات پیوست.

باپیروزی انقلاب اسلامی خواهر شهیده همچنان که در تمام طول انقلاب خود را جدای از محتوای اسلامی آن نمی دانست و با دیدی وسیع تر  به پاسداری از ره آورد های انقلاب که با دادن خون هزاران شهید و معلول به دست آورده بودیم همچنان ادامه داد و به مجرد دستور تشکیل ارتش 20 میلیونی از جانب رهبر کبیر انقلاب وارد مرحله جدیدی  از زندگی خود شد.

او با توجه به علاقه وافری که نسبت به اسلام و اجرای تعالیم آن در مملکت اسلامیمان داشت  طی مدتی دوره آموزشی را با موفقیت به پایان رسانید و جزو اعضای ذخیره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  آبادان گردید. با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز گرایانه رژیم بعث عراق علیه کشورمان  برادرش را که تنها مونس او و راهنمای صدیق در زندگیش بود  در زمانی که تنها بیست روز از جنگ گذشته بود از دست داد.شهادت برادر را با وجود عشق و علاقه وافری که میان آن دو نسبت به هم برقرار بود با صبری قابل تحسین تحمل نمود و اینچنین بود که زندگی برادر و شهادت او برایش الگو شد.

او راهش را با آگاهی و ایمان انتخاب کرده بود  . میخواست در آبادان بماند و به یاری برادران مجروح به امدادگری در بیمارستان مشغول شد تا بتواند لااقل قسمتی از از رسالت خویش را نسبت به این انقلاب و آن همه خون های ریخته شده  ادا کند.

با اصرار بیش از اندازه پدر و مادر و کلا خانواده نه از روی رضای خویش بلکه بالاجبار مدتی آبادان را ترک گفت. اما این جدایی بیش از مدت کوتاهی    آن هم با ناراحتی روحی فراوانی که متحمل شده بود دوام نیاورد  و بالاخره راهی آبادان شد و همچنان که قبل از جنگ با اراده ای محکم وبه فرمان امام راحل به خدمت در روستاهاوکمک به محرومین مشغول بود.

این بار در سنگر امداد رسانی از مجروحین جنگ در بیمارستان شرکت نفت آبادان و در صورت نیاز با اعزام به مناطق جنگی مشغول خدمت شد. در دوره جدید خدمت این شهید بزرگوار یکبار در حالی که مشغول خدمت در اورژانس بیمارستان    زخمی شد وبستری گردید ولی مشیت الهی در آن زمان بر آن قرار نگرفت که ما را در غم از دست دادن آن عزیز قرار دهد. و شاید خدا میخواست که او هنوز به خدمت صادقانه خویش ادامه دهد  . بدین لحاظ به او لباس عافیت پوشانید و بعد از مدتی بستری شدن باز به صف خواهران امداد گر بیمارستان پیوست.

آری . او مدت زیادی از زندگی خود  را در بیمارستان به یاری رساندن به مجروحین سپری ساخت و در کلیه عملیات ها ی آن مدت به یاری مجروحین می شتافت. بعد از آزادی خرمشهر به دلیل این که کار زیادی در بیمارستان نبود و روح نا آرام او که نمیتوانست بیکار بماند وارد بنیاد شهید انقلاب اسلامی آبادان شد و در واحد فرهنگی به کار مشغول شد و این بار وقت خود را کاملا وقف خانواده های شهدا نمود. شخصیت این شهید بزرگوار به عنوان خواهری که با اندیشه های روشن  و با درک صحیح از اوضاع جنگ و اینکه توانست با تمام توان یک منشا اثر باشد در محیطی که توپ و خمپاره حرف اول را میزد واقعا مثال زدنی و در تمام تاریخ به عنوان یک الگو مطرح خواهد بود.

مادر شهیدی که فرزندش را در این جنگ نابرابر از دست داده بود به نام شهید مرزوق ابراهیمی در آخرین دیدارش قبل از شهادت از مریم و دوستانش می خواهد که بعد از مرگش حد اقل سالگرد های شهید را که 13 مرداد هر سال بود بر سرمزار پسرش حاضرشده و یاد او را گرامی دارند.آن ها نیز قول میدهند  . روز موعود فرا می رسد. 13 مرداد سال 1363 در حالیکه مهیای رفتن به گلستان شهدای آبادان بودند تا وصیت مادر شهید را عملی کنند مورد اصابت ترکش خمپاره قرار میگیرند که در این انفجار شهیده مریم فرهانیان به فیض شهادت و دو خواهر همراه مجروح میگردند.شهید با تکه ترکش کوچکی به قلبش شهید شد . ترکش کوچکی که سفیری بود از جانب او که می فرماید من عشقته قتلته و من قتلته ..........

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » زهره ( سه شنبه 90/2/20 :: ساعت 12:16 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شهید محمد هاشمی
غرور
دیدند دشمنان که در این خطه لاف نیست
درگذشت مادر شهید هادیزاده
شهدای شهریار
زندگی نامه شهید مهدی رجب بیگی
زندگینامه شهیده مریم فرهانیان
زندگینامه شهیده نسرین افضل
مختصری از زندگی نامه شهید محسن وزوایی
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 22
>> بازدید دیروز: 12
>> مجموع بازدیدها: 95983
» درباره من

یادواره شهدا

» آرشیو مطالب
اردیبهشت 90

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پنجره ای رو به خاموشی
سکوت ابدی
هم نفس
نغمه ی عاشقی
خاطرات دکتر بالتازار
معیار عدل
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
رازهای موفقیت زندگی
برادران شهید هاشمی
Dark Future
آشیانه سخن
کابینت ام دی اف محمدی 09126600583 شهریار
گذری به نام امام نقی علیه السلام
گروه اینترنتی جرقه داتکو
زمزمه ی کوچه باغ شاه تور
فدائیان ولایت
عدالت جویان نسل بیدار
علیرضا افشار
بیاببین چیه ؟
.: دهکده عشق :.
فقط من برای تو
یادداشتهای روزانه رضا سروری
تربیت بدنی حوزه 8 مرکزی روح الله(ره)شهریار
سه ثانیه سکوت
سلام بر تمام شهیدان
گل نرجس
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
مهاجرعشق
حاج آقا مسئلةٌ
ایران من
جمع آوری و تدوین آثار شهدای شهریار
چـــــاوش ( چه خبر از دنیا ؟؟؟؟)
آقا جون آجرک الله...
پایگاه بسیج شهید کریم مینا سرشت
خاطره
شهید حمید رضا نفیسی
مشاغل مورد نیاز افراد
مسأله شرعی

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





























» طراح قالب